پچه ها اين يه متن خيلي قشنگه كه واسه بليبر ها نوشته شده خيــــــــلي قشنگه حتما بخونيدش:
من که کلی گریه کردم
یه روز جاستین خوندن رو ول میکنه. وقتی که من بچه و نوه داشته باشم!
و یه روز ی نوه های من توی روزنامه میخونن : جاستین بیبر مرده...و به من میگن: مادربزرگ اون کی بود؟
و من به اتاقم میرم و به وسایلم نگاه میکنم... همه جا رو با چشمام میگردم... به مجله ها نگاه میکنم...
عکس های اون و پوستر هاش...ویدئو هاشو میبینم و کتابشو میخونم...
وقتی که اولین بار اهنگ وان تایم رو شنیدم رو یادم میاد...یاد وبلاگم میوفتم و اینکه همش در مورد اون بود...
و من همه اون مردم عالی رو بخاطر میارم که توی اینترنت باهاشون اشنا شدم فقط برای اینکه
از جاستین تشکر کنم و من تموم دعوا هایی رو که با هیتر ها داشتم رو یادم میاد ...
من جازمین , پتی , جرمی , جکسون , رایان و اسکوتر رو بخاطر میارم
و اولین باری رو که فیلم never say never و ویدئو هاشو دیدم رو یادم میاد خیلی از خاطره ها...
خیلی از آرزو ها...خیلی از احساسات و اینکه جاستین دوستمون داشت رو یادم میاد ..........
نوه هام میان تو اتاقم..ازم میپرسن چه اتفاقی افتاده؟ من لبخند میزنم و میگم:
اون اولین پسری بود که من دوسش داشتم...اون بهم یاد داد که رویا ها به حقیقت تبدیل میشن
فقط باید اونا رو نگهداریم... اون بهم یاد داد وقتی مردم بهمون احتیاج دارن کمکشون کنیم
اون به من یاد داد همه ما زیباییم من خوشحالم چون اون مرد الان تو بهشته
و برای اولین بار پیش فرشته هاست. از پنجره بیرون رو نگاه میکنم و میگم...
خداحافظ جاستین..من همیشه دوستت دارم و هیچوقت فراموشت نمیکنم...
من که کلی گریه کردم
یه روز جاستین خوندن رو ول میکنه. وقتی که من بچه و نوه داشته باشم!
و یه روز ی نوه های من توی روزنامه میخونن : جاستین بیبر مرده...و به من میگن: مادربزرگ اون کی بود؟
و من به اتاقم میرم و به وسایلم نگاه میکنم... همه جا رو با چشمام میگردم... به مجله ها نگاه میکنم...
عکس های اون و پوستر هاش...ویدئو هاشو میبینم و کتابشو میخونم...
وقتی که اولین بار اهنگ وان تایم رو شنیدم رو یادم میاد...یاد وبلاگم میوفتم و اینکه همش در مورد اون بود...
و من همه اون مردم عالی رو بخاطر میارم که توی اینترنت باهاشون اشنا شدم فقط برای اینکه
از جاستین تشکر کنم و من تموم دعوا هایی رو که با هیتر ها داشتم رو یادم میاد ...
من جازمین , پتی , جرمی , جکسون , رایان و اسکوتر رو بخاطر میارم
و اولین باری رو که فیلم never say never و ویدئو هاشو دیدم رو یادم میاد خیلی از خاطره ها...
خیلی از آرزو ها...خیلی از احساسات و اینکه جاستین دوستمون داشت رو یادم میاد ..........
نوه هام میان تو اتاقم..ازم میپرسن چه اتفاقی افتاده؟ من لبخند میزنم و میگم:
اون اولین پسری بود که من دوسش داشتم...اون بهم یاد داد که رویا ها به حقیقت تبدیل میشن
فقط باید اونا رو نگهداریم... اون بهم یاد داد وقتی مردم بهمون احتیاج دارن کمکشون کنیم
اون به من یاد داد همه ما زیباییم من خوشحالم چون اون مرد الان تو بهشته
و برای اولین بار پیش فرشته هاست. از پنجره بیرون رو نگاه میکنم و میگم...
خداحافظ جاستین..من همیشه دوستت دارم و هیچوقت فراموشت نمیکنم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر